به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الإسلام والمسلمین محمد حسن صافی گلپایگانی در دومین جلسه از سلسله جلسات ماه رمضان که در مؤسسه تحقیقات دار الزهرا علیهاالسلام با موضوع شرح نهج البلاغة با حضور پر شور اساتید و فضلای حوزه علمیه قم، برگزار می شود گفت:
همانطور که در جلسه گذشته عرض کردیم علما و دانشمندان بزرگی بر کتاب شریف نهج البلاغة شرح نوشتهاند که تا امروز هم این نوشتنها ادامه دارد. واقعاً میتوان گفت همانطور که امیرالمؤمنین علی علیه الصّلاة والسلام فرمود: «وَلَا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ» (نهج البلاغة، خطبه ۱) یعنی مرغ دور پرواز اندیشه به قلّه وجود من نمیرسد؛ در آنجای وسیعی که امام علیه الصلاة والسلام قرار دارد هر کسی نمیتواند برسد و نمیتواند بفهمد که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در چه عظمتی قرار دارد.
* ماه رمضان، بهار قرآن
در این جلسه، قصد داریم با توجه به اینکه «رَبیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضانَ» (حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۷، ص۲۱۸) یعنی ماه مبارک رمضان، بهار قرآن است و همانطور که گفتیم قرآن و عترت از هم جدا نیستند، مطالبی از نهج البلاغة شریف درباره قرآن کریم را عرض کنیم؛ البته اگر بخواهیم همه آن را شرح و تفسیر کنیم، جلسات متعدد و ساعاتی طولانی لازم دارد، اما به اندازه وسع و توانایی خود، از این سرچشمه بینش و معرفت بهرهمند خواهیم شد.
* قرآن، ناصحی خیرخواه
امیرالمؤمنین علی علیه الصلاة والسلام در خطبه ۱۷۶ نهج البلاغة میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لاَ یَغُشُّ» امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرآن را معرّفی میکند به اینکه قرآن، یک نصیحتکننده است. هر کسی در زندگی خودش، به یک ناصح و واعظی احتیاج دارد که او را موعظه کند.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم با آن مقام بزرگی که گل سرسبد تمام موجودات عالم و اشرف مخلوقات خداوند متعال است، به جبرئیل امین میفرماید: «عِظنی»(شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۹) یعنی مرا موعظه کن.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید که موعظهگر واقعی و آن واعظی که میتواند همه را به راه راست هدایت کند قرآن است. قرآن، نصیحت کنندهای است که در او گمراهی و ضلالت نیست. موعظهکنندهای صادق است و آنچه که میگوید فرمان حق است و برای سعادت مردم و راحتی دنیا و آخرت آنها. «الَّذِی لاَ یَغُشُّ» کنایه از این است که بعضیها ادعای دلسوزی و نصیحت دارند اما به مردم خیانت میکنند.
«وَالْهَادِی الَّذِی لاَ یُضِلُّ» قرآن، هدایتگری است که گمراه نمیکند. اگر میخواهید هدایت بشوید در زندگی خودتان و آنچه که لازم زندگی انسان است را از او بگیرید، این قرآن است که بشر را به راه راست هدایت میکند.
* راستگوترین سخنگو
بعد، امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید قرآن، «الْمُحَدِّثُ الَّذِی لاَ یَکْذِبُ» یعنی سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید. ممکن است انسان برای هدایت نزد شخصی برود و او دروغ بگوید و راه خلاف را به انسان به جای راه هدایت نشان دهد، اما قرآن، اینطور نیست.
سپس میفرماید: «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَهٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَهٍ فِی هُدًی أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًی» هر کسی که زانو زد در مقابل قرآن کریم و تعظیم کرد در مقابل این کتاب آسمانی، درباره او زیاده و بزرگی و فضیلتی پدید میآید و یا از او نقصانی کم میشود؛ زیادی در هدایت و نقصان در ضلالت و تاریکیها.
اگر قرآن را باز کردید و تأمل و تدبّر در آن نمودید، هدایتتان بیشتر میشود. راهنمایی شما به راهی که صلاح و مصلحت است بیشتر میشود. هر کسی که با قرآن، چنین نشست و برخاست کند، اینچنین هدایتی خواهد یافت. ظلمات و تاریکیهایش کم میشود و همه ناملایمات زندگی و آنچه که باعث ضلالت و گمراهی اوست به وسیله قرآن از بین خواهد رفت.
* بزرگترین ثروت
«اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید هر کسی قرآن داشته باشد، فقر ندارد. اگر انسان با وجود قرآن، این کتاب بزرگ آسمانی و این دستور کامل اسلامی بگوید ما فقر معنوی یا علمی یا فقر هدایت حتی فقر اقتصادی داریم واقعاً جهل و نادانی است.
اگر کسی عمل به قرآن بکند، از تمام انواع فقرهایی که در زندگی برایش پیش میآید نجات پیدا میکند حتی از فقر اقتصادی. اگر انسان واقعاً به آیات شریفه قرآن عمل کند، مخصوصاً آیات اقتصادی که خداوند متعال اسراف را مذمّت میکند، انفاق را مدح میکند، فقر اقتصادی هم برطرف خواهد شد.
همه گرفتاریهایی که الان برای ما پیش آمده، به خاطر دوری از قرآن هست. واقعاً این چنین است؛ هر چه به قرآن نزدیکتر بشویم و آیات و احکام آن را در زندگی خودمان بیشتر پیاده کنیم، موفقتر هستیم و زندگیمان سالمتر و پاکتر هست.
«وَ لاَ لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنیً» یعنی هر کسی که قرآن ندارد نمیتواند ادعا کند بی نیاز است. این را علی علیه الصلاة والسلام میگوید که اگر با قرآن باشید بی نیازید اما اگر از قرآن جدا شویم، فقیر و بدبخت و گرفتار خواهیم شد.
* داروی بیماریهای اخلاقی
«فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ» امیر مومنان علیه السلام میفرماید ای مردم بیایید از قرآن طلب شفا نمایید. اگر ناراحتی دارید، غصه دارید و یا بیمار هستید به وسیله قرآن، بیماریها را از بین ببرید.
قرآن، شفای دردهای باطنی است، شفای کینههاست، شفای غصهها و ناراحتیهاست. «وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَی لَأْوَائِکُمْ» یعنی به وسیله قرآن، بر مشکلاتتان استعانت بجویید و آنها را برطرف کنید.
ببینید چقدر قرآن، درباره فضائل اخلاقی مثل صبر، حلم، کظم غیظ، دوستی با مردم، انفاق، خدمت به مردم، به یاد مرگ بودن و ... آیات شریفه دارد.
* داروی کفر و نفاق
حضرت در ادامه این خطبه میفرماید: «فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلاَلُ» قرآن، شفای بزرگترین مرضها یعنی کفر، نفاق و گمراهی است.
وضعیتی که الآن در جوامع حتّی اسلامی پیدا شده است مخصوصاً این گروه تکفیری، همه به خاطر این است که از معارف ناب قرآن، جدا هستند. اینها، در فهم قرآن کژفهمی دارند و آبروی مسلمانان را بردهاند. وقتی میگویند: «حسبنا کتاب الله»(بیهقی، دلائل النبوة، ج۷، ص۱۸۳) که کتاب خدا، ما را بس است دروغ گفتند. اینها قرآن را کنار گذاشتند. اینها واقعاً اگر قرآن را گرفته بودند وضعیت مسلمانان اینطور نبود. اینها «إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»(حر عاملی، الفصول المهمة، ج۱، ص۵۹۵) را نفهمیدند که نمیشود فقط «حسبنا کتاب الله» گفت و تبیین کتاب خدا را از اهل بیت علیهم السلام طلب نکرد.
* شافع امّت
«اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ» یکی از شفعاء انسان در روز قیامت، قرآن است. اگر واقعاً به این قرآن عمل کرده باشیم و مورد شکایت آن قرار نگرفته باشیم که فرمود: «یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»(سوره فرقان، آیه۳۰) قرآن شفیع ما و امّت در روز قیامت میشود.
قرآن، گویندهای است که از طرف خداوند متعال آنچه که میگوید حقیقت و درست است.
* ظاهر و باطنی زیبا و عمیق
این از خطبه ۱۷۶ نهج البلاغة؛ و باز امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه ۱۸ میفرماید: «إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ» یعنی ظاهر قرآن زیباست. کسی که قرآن را نگاه میکند، آن قدر فصاحت و بلاغت دارد که تمام بلغا و خطبای عالم در مقابلش سر تعظیم فرود میآورند؛ «وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ» و باطنش هم عمیق و ژرف و ناپیداست و کسی نمیتواند به آن بواطن برسد الا ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین.
شگفتیهای قرآن هرگز پایانی ندارد و انسان نمیتواند به عجائب و شگفتیهای آن دست پیدا کند.
چه کلمات موزونی! چه فصاحتی! چه بلاغتی! شما این سورههای آخر قرآن را بخوانید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ»(سوره تکویر، آیات۳-۱) واقعاً انسان متحیّر میشود از این همه زیبایی و شگفتی.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ادامه میفرمایند: «وَ لاَ تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ» ناشناختههای قرآن و غرائبش تمامشدنی نیست. آن قدر ناشناختهها دارد که ما نمیتوانیم درک کنیم و فقط باید از اهل بیت علیهم الصلاة والسلام کسب فیض نماییم.
* معیت قرآن و علی علیه السلام
اگر در فهم قرآن از امیرالمؤمنین علی علیه السلام جدا شدیم، میشود خوارج. ببینید اینها چه ظلمی به قرآن و اهل بیت علیهم السلام کردند. در جنگ صفین وقتی حکمیت را بر امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل و قرآنها را به نیزه کردند، حضرت به آنها فرمود: «إِنَّ الْکِتَابَ لَمَعِی مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ»(نهج البلاغة، خطبه ۱۲۲) قرآن با من است، کجا می روید؟! واقعاً انسان باید برای مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام اشک بریزد. حضرت میفرماید: از آن وقتی که با قرآن مصاحب شدم، هرگز از آن جدا نشدهام.
شما علی را نمیتوانید جدای از قرآن ببینید؛ چرا که فرمود: «علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ»(ابن مردویه اصفهانی، مناقب، ج۱، ص۱۱۸)
شما خوارج، قرآن ظاهری را میآورید و در مقابل علی علیه السلام علم می کنید! مگر نمیدانید که این علی علیه السلام، همان کسی است که پیامبر مکرم صلی الله علیه و آله وسلم که «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی»(سوره نجم، آیات۴-۳) است، درباره او فرموده که علی با قرآن است و قرآن با علی و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد.
شما علی علیه السلام را بدون قرآن نمیتوانید پیدا کنید. او ناطق به قرآن است، عامل به قرآن است، لحظهای بدون قرآن زندگی نکرده است.
* یادگاران پیامبر صلی الله علیه و آله
باز امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ۱۰۰ که بسیار طولانی است درباره قرآن، سخنان بلیغی دارند. در آنجا میفرمایند: «وَ خَلَّفَ فِینَا رَایَةَ الْحَقِّ» یعنی خداوند متعال در میان ما، رایت حق را گذاشت. بعضی از شارحین نهج البلاغه معنا کردهاند که رایت و پرچم حق، همان قرآن و عترت است. خداوند، این پرچم را قرار داد و تا دنیا باقی است، این پرچم درخشندگی دارد.
«مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ» هرکسی از این پرچم جدا شد و جلوی آن رفت، از دین خدا خارج شده است. پرچم همانجایی است که امیرالمومنین علیه السلام ایستاده است. اگر مقدم بر امیرالمؤمنین شدید، آنجا کفر و نابودی و هلاکت است،
«وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا زَهَقَ» هر کسی که از این پرچم کناره گرفت و آن را رها کرد و سراغ جای دیگری که پرچم ضلالت است رفت، نابود میشود،
«وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ» اما هر کسی که زیر این پرچم ایستاد کسی است که به اهل بیت علیهم السلام ملحق میشود و نجات پیدا میکند.
* قیام و قعود اهل بیت علیهم السلام، مأموریت الهی
بعد حضرت میفرماید: «دَلِیلُهَا مَکِیثُ الْکَلاَمِ»، یعنی دلیل این پرچم و آن کسی که این پرچم را نگه داشته، کسی است که کلامش با مکث و درنگ و تأمل است. یعنی کلامشان، کلام خداوند است و آنچه میگویند از خداست و از خودشان چیزی ندارند. «بَطِیءُ الْقِیَامِ» قیامشان هم با بردباری است یعنی اهل تندروی و عجله نیستند، بلکه با بردباری و تأمل، و سنجیدن همه جوانب و ابعاد، قیام میکنند، مانند قیام امام حسین علیه السلام یا صلح امام حسن علیه السلام. بله، اینها اهل بردباری و تأمل هستند، اما وقتی تشخیص دادند باید قیام کنند قیامشان با سرعت انجام می شود، «سَرِیعٌ إِذَا قَامَ» یعنی وقتی دیدند خداوند آن قیام را خواسته است، دیگر درنگی در آن نمیکنند و همه چیزشان را فدای دین خدا میکنند و قیام و قعودشان برای خداست.
اینها اولیاء الهی هستند؛ همانها که «هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی بَاطِنِ الدُّنْیَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَی ظَاهِرِهَا»(نهج البلاغة، حکمت۴۳۲) یعنی وقتی همه مردم ظاهر نگر هستند و به زرق و برق دنیا توجه دارند، اینها باطن دنیا را میبینند و فریب زرق و برق زندگی ظاهری دنیا را هرگز نمیخورند.
حال اگر قرآن را میخواهید بشناسید، باید به وسیله همین اولیاء الله باشد؛ به وسیله امیرالمؤمنین و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین باشد؛ «بِهِمْ عُلِمَ الْکِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا» یعنی به واسطه این بزرگواران است که کتاب الهی شناخته میشود و آنها هم به واسطه توصیفاتی که خداوند در قرآن کرده شناخته میشوند «وَ بِهِمْ قَامَ اَلْکِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا» قرآن، به واسطه وجود ائمه معصومین علیهم السلام قوام پیدا میکند و پایدار میشود و و در بین مردم حفظ میشود و به واسطه قرآن، آنها هم پایدار هستند؛ یعنی هیچ جدایی بین قرآن و اهل بیت علیهم السلام نیست.
این مختصری بود از بحث قرآن در نهج البلاغه؛ امیدوارم بتوانیم در جلسات آینده، بیشتر از کلمات ارزشمند مولی الموحدین امیرالمومنین سلام الله و صلواته علیه استفاده نماییم.
نظر شما